کوچه باغ ِ آرام
سلام +تل زده میگه:خاله گفته ی کیک بخرم واس تولد دایی..میگم باشه منم یکمی بهش پول میدم..می خنده میگه با این داداشای عتیقه ت..میگم چون خودت داداش نداری اینو میگی نمیدونی چقد داداشم شیرینه... میگه در عوضش کلی پسرخاله دارم... میگم آررره واقعا خوش بحالت چندتا پسرخاله پایه و باحال و بامرام داری که هواتو دارن.. خودشم تایید میکنه... + قراره تولد نداریم..فقط چون داداشم که بعد مدتها امشب اومدن خونه مامی..همین امشب تولدشه؛ گفتیم ی نمه خوشحالش کنیم و نشون بدیم بیادش بودیم.. ++ دامادا گفتن چرا یکی از دخترا یک کلیه داشته چیزی به ما نگفتین؟؟؟ دقیقا بعد عقد.. ی روزی که دخمرا شهرستان و خونه مادرشوهرشون بودن؛ یکی از دخمرا دل درد شدید میشه و با سونوگرافی مشخص میشه سنگ صفرا داره.. و جالبه همونجا تو سونو دکتر متوجه میشه که فقط یک کلیه داره!! حالا یکی دیگه از بهانه ها و دلیل بداخلاقی پسرا اینه که چرا اینو قبل عقد نگفتین که فقط یک کلیه داره؟؟ هرچی قسم آیه میخورن که خودمونم خبر نداشتیم و تا حالا چک نکرده بودیم که بدونیم چندتا کلیه داریم فایده نداشته! بنظرم بهتره ازین ب بعد قبل عقد، همه یک سونوی کل بدن بریم ببینیم آیا غیر اینکه دوتا کلیه داریم و بقیه اعضا و امحاء بدنمون به تعداد و سر جاش هست.. آیا یک عدد "دل" هم داریم؟ بعضی ها انگاری همه چی دارن غیر "دل" غیر "قلب".. عصرا هر کاری کنم مثل قبل نمیتونم 4 و 5 حجره باشم.. خیلی همت کنم زود برسم میشه 6.. ولی خب تا 10 و گاهی 11 میمونم..امروز که وحشتناک به تخت چسبیده بودم و جون بلند شدن نداشتم.. دیگه ساعت 6 تصمیم گرفتم که امروز عصرو بمونم خونه و مثلا استراحت کنم ... به شوهر گفته بودم کرفس و جعفری و نعنا و .. بخره .. وقتی آورد گفتم اگه حین کار فحش نمیدی بمون خونه و کمکم کن زود تمام شه ولی اگه میخوای فحش بدی پاشو برو مسافرکشی ت! خب راه آسونتره رو انتخاب کرد و رفت.. جدیدا از خدامه که اصلا اسنپ هم نره.. چون عصرا نهایت دوسه تا مسافر ببره و چ.س مثقال در بیاره ازونطرف باید خدا تومن پول تعمیر ماشین بده.. ینی واقعا اصلا برامون صرف نداره با این وضع کار کردنش.. منم همونجا بلند شدما و تا الان که ساعت ده دقه به 9 شبه وول میزنم ولی هنوز نه رسیدم شام درست کنم نه کرفس پاک و سرخ کنم. تنها کاری که کردم ی چای دم کردم و خوردم و دوتا سینک پر ظرف شستم و کلم کاهو چندباری شستم و الان دیگه باید تو آبکش بریزم تا آبش خشک شه.. شام هم به دخمری تل زدم و گفتم پنیرپیتزاها باید زودی مصرف شه بازم پیتزا درست میکنم.. با ناله ی لوس گفت خب پس خوشمزه درست کنی.. گفتم عه پررو من که همیشه خومزه درست میکنم ولی خب چون فر نداریم متفاوته با پیتزای بیرون گفت نههه خب مزه شو عوض کن.. این بچه ها طعم سوسیس کالباس دوس دارن گفتم سر راه سوسیس بخر برات بزنم .. والا این پیتزاهای بیرون که الان خداتومن میفروشن خیلی وقتا توش پر از خالیه واقعا .. نهایت بشه دوتا قارچ و سوسیس پیدا کرد بقیش همه خمیرو پنیره من اصن دوس ندارم پیتزا بیرونو ______________________ سلام چندروز پیش تو ی وبلاگی که شاید اکثریتتون هم میخونید پستی دیدم که خب قطعا مخالف نظرات اکثریت ما هست.. چون هرنوع پوششی برخلاف چادر و مقنعه رو هرزگی میبینه و آزادی جنسی و بی بند و باری!!! دقیقا متن وبلاگ خودشو کپی کردم تا خدایی نکرده آهش دامنگیرم نشه و متاسفانه هرچی چک کردم نظراتم تو وبلاگش تایید نشد ولی خیلی دلم میخواست امروز اینجا بزارم و نظرمو در مورد دو تا پینوشت وبلاگش بگم!! جواب پینوشت اول که حتما و قطعا در ریختن این خونها سهیم هستم و در مورد پینوشت دوم اول هم اولا خنده تلخی از سر تاسف برای همچنین طرز فکری و ثانیا هر آدم عاقلی میدونه که صرفا پوشش کامل بخصوص چادر اصلا نشونه این نیست که قطعا بگیم طرف انسان پاک و بی گناهی هست که به هیچ عنوان باعث تحریک شهو.ت و هوسرانی سادیسمی ها نمیشه.. اصلا نمیشه جمع ببندیم.. اطرافیان خودم چه همه چادری و مانتویی با پوشش سنگین دیدم که واقعا اونقدر مرتب و وفادار به زندگی هاشون هستند که شخصا لذت میبرم و دمشون گرم که اینهمه خوبن.. ولی خیلیییی باحجاب هم دیدم که ثانیه ثانیه عامل فساد و بی بند و باری و هوسرانی عاقایان مریض هستند.. خودم ی جورایی بواسطه پدرم به بنیاد شهی.د ربط دارم هنوز مجرد بودم که توسط بنیاد شهید اردویی چندروزه رفتیم. هیچوقت فراموش نمیکنم دختری چادری به اسم زینب بود با چادر کشی و قیافه خیلی ساده و بی آرایش.. یک تار موی این دختر دیده نمیشد ولی چون با هم دوست شده بودیم و تو اردو مسئولیت هایی داشتیم تعریف میکرد که خادم حرم امام رضا هست و صبحهای زود که میخواد بره شیفت حرم همون صبح زود که اتوبوس ها در حال گرم شدن موتور هستند میرفت داخل اتوبوس و با راننده رابطه داشت!! یا خانم چادری و پوشیه داری که هرروز بدون استثنا میومد زیر دست کارآموزای آرایشگاهمون و رایگان هرروز یک هنرجو اینو آرایش صورت و سایه چشم و همه چی در حد عروس میکرد و پوشیه میزد و میرفت.. به نظرتون کجا میرفت؟؟ در عوض دوستانی تو خوابگاه داشتم یا تو فامیل همه جوره آزااااد.. آزاد از نظر حجاب و پوشش. . تو خانواده و اجتماع .. ولی انقدررر محجوبن .. انقدر نجیبن که آدم کیف میکنه اینهارو میبینه.. واقعا ذهن کثیفی ندارن که بخوان راحت خودشونو بفروشن.. بعد چطور یک نمونه از مخالفان فکری ما تو اینروزها طرز فکرش اینه؟چطور با عنوان یک شیعه واقعی به خودش اجازه میده در مورد هر بی حجابی که حتی یک شال نندازه سرش این فتوا رو بده؟ چطور تو همون غربی که شماها داخلش فقط جنایت میبینید و برهنگی و هرزگی.. هموطنان ما خیلی راحت با پوشش کامل کنار همون بی حجابها راه میرن و هیچکدوم به اون یکی کاری نداره؟ چرا به حجاب اون خانم محجبه تو کشورشون احترام میزارن و براش تعیین تکلیف نمیکنن و راه خودشونو میرن؟ این عکس العمل قطعا از شعورشون هست که باید این اجازه رو داشته باشیم که هر انسانی به هر نحوی میخواد پوشش داشته باشه و بقیه هم احترام بزارن. من نمیگم برهنگی خوبه ولی با اینکه فکر این خانم و امثال این اینه که زن آزادی زندگی یعنی برهنگی و آزادی جنسی خیلی مخالفم و اصن وقتی خوندم آتیشی شدم . احتمالا اون معلم قرآن عاقایی که چندسال پیش به کلی پسر بچه تجاوز کرد، هم همزمان که داشته به بچه ها آموزش علوم دینی میداده؛ کنار اونها یک حوری پری برهنه یا احتمالا بدون شال دیده که ترتیب اون همه طفل بی گناهو داد.. یا اونی که با عمامه بود و شغل مهمی هم داشت و فیلمش همه جا پخش شد.. طوری که همه دیدیم با یک خانم چادری فیلمش لو رفت.. وای وای اون زمونا که دین و ایمون داشتم و روزه میگرفتم یک برنامه سحرها پخش میشد و یک مجری عاقا بود که اونقدددرررر این قشنگگگ حرف میزد و انقدر فکر میکردم خودش نورانی و آدم درست و مومن واقعی هست که به سرش قسم میخوردم و دین و ایمونم به واسطه حرفای اون صدچندان شده بود... اصن وقتی خبرش اومد که دوست دخترش ازش شکایت کرده و همزمان پای زنش اومده بود وسط و خوب گند همه کاراش دراومد.. باورم نمیشد که ینی چی؟؟؟ مگه میشه همچنین چیزی؟؟ + فقط میخوام بگم خواهر و برادر من اشتباه نکنیم به صرف اینکه یکی چادر و پوشش کامل داره فکر نکنیم طرف پاک و منزه هست و اگر کسی بدون شال و با تاپ شلوارک بود بگیم عامل فساد و هرزگی هردو طرف هم خوب دارن هم بد.. بین هرکدوم ازین دسته ها هم آدم نجیب داریم هم آدم شر و شیطون.. واقعا تفکر مسخره ای هست بخوایم پاکی یک ملت رو از روی حجابشون تشخیص بدیم.. من خودم شخصا همیشه پوشش سنگینی دارم و شالم از یک حدی عقب تر نمیره.. ولی به پوشش همه احترام میزارم.. چه اونی که چادری هست چه اونی که حجاب براش تعریف نشده و خیلی هم زیباتر میشه که شماهام احترام بزارید به خواسته و پوشش بقیه و بدونید حیا و انسانیت و ذات خوب صرفا یک چیز ذاتی هست و صرفا شعار اینروزهای ملتمون به معنای برهنگی و بی بند و باری نیست.. آزادی فقط تو پوشش نیست که تو پست ها و حرفهاتون همه آزادیو به حجاب ربط میدین ملت ما و ما همه اونهایی که اینروزها تو یک طرف ایستادیم اونقدر دیدگاه باز و روشنفکرانه دارند که وقتی میگن زن.... وقتی میگن آزادی.... وقتی میگن زندگی..... منظورشون خیلی خیلی خیلی ماورای اون چیزی ست که شما و امثال شما چسبیدین بهش و ول هم نمیکنید.. فقط اگه کمی دیدتون رو بازتر کنید و کمی نگرشتونو واقع بینانه تر و از همه مهمتر انسانی تر کنید شاید ی ذره ای متوجه بشین و اینطوری همه چیو باهم قاطی نکنید.. همه جا تو رای گیری ها برد با اکثریت آراست و خب بالطبع اقلیت باید راه بیان؛ ولی تو مجتمع ما مثل دیشب 20 نفر بودیم و زورمون به دو نفر نرسید و دوباره حرف شد حرف همون دو نفر همیشه مخالف! طفلی به سرایدار جوونمون که با زن و بچش تو مجتمع زندگی میکرد ماهانه فقط یک و پونصد حقوق میدادیم و مزیتش این بود که خونه سرد و بدرد نخور تو حیاطو که زندگی میکرد اجاره نمیداد.. همین ناراضی ها انقدر نق زدن و از کارش ایراد گرفتن که بیچاره گفت دیگه نمیتونم توهین بعضیارو تحمل کنم و رفت.. یعنی انصافا با روزی 50 هزار تومن حقوق هرروز سطل های زباله و بازیافتهارو میبرد بیرون. هرروز به باغچه ها آب میداد و جلوی درب ورودی و پارکینگ همیشه تمیز و بلوک ها هم هرروز نوبت یک بلوک بود( کلا 4 بلوک) یعنی طوری بود که برق میفتاد رو سنگ راه پله ولی خب بعضیا خیعععلی بی انصافن.. چطور راضی میشن یک نفرو از نون خوردن بندازن؟ حالا هرچی دنبال نظافتچی میگردیم ففط برای یک روز کاری تو اون 4 بلوک و پارکینگ 600 میگیرن.. یعنی حقوق مثلا 16 روز اون بنده خدا سرایدار قبلیو تو یک روز میگیرن.. دیشب جلسه بود و منم از خیریه یک سرایدار دیگه با همون امکانات پیدا کردم و همه راضی بودن غیر همون دو نفر و آخر هم برنده ی میدون شدن!! با وجودیکه از نظر ظاهر مجتمع مرتب و سرسبزی داریم ولی همیشه میگم آدم ی خونه ویلایی حتی قدیمی داشته باشه واقعا ارزش داره به زندگی تو بهترین مجتمع ها و جایی که مجبوری فرهنگ آپارتمان نشینی رعایت کنی در حالیکه خیلی ها این شعورو ندارن.. شعور فرهنگ آپارتمان نشینی سلام امروز نزدیک بود با چندتا نون تصادف کنم!! اونم نون تافتون.. ینی واقعا خدا بهم رحم کرد وگرنه الان تمام صورتم بصورت افقی همه پر از خراش و جراحت میشد😎 تو پیاده روی باریک و تقریبا شلوغ نزدیک نونوایی که میخواستم رد شم.. یهو و خیلی تعجباتی چندتا نون تافتون دیدم که به خاطر داغی به صورت افقی به صورتم نزدیک میشه. فقط دو تا دست مردانه دیده میشد این طرف و اون طرف نونها و عجله ای که برای نزدیک شدن به صورت من داشتن.. نه صدام به آقاهه میرسید که متوجهش کنم اون پشت منم و مواظب باشه.. و نه تو اون سرعت میتونستم تغییر جهت بدم😣 حیف نمیشه کروکی بکشم که ببینید صورت آقاهه به هیچ عنوان دیده نمیشد و خودشم اصلا براش مهم نبود یا بهتر بگم به عقلش نمیرسید که با اون طرز گرفتن نونها و سرعتی که میرفت و اینکه اصلا دید نداشت به مسیری که میره! ممکنه چند نفرو مصدوم کنه😈 بعد اونم کمی جلوتر من راه راستو میرفتم ولی بازم ی اقای هیکل و با سرعت زیاد از کوچه سبز شد و بازم خودا بهم رحم کرد که پخش زمین نشدم با اون ضربه احتمالی اگر بهم میخورد.. خلاصه که خواستم بگم دور از جون تصادم و برخوردها فقط با ماشین و موتور و وسایل نقلیه پیش نمیاد.. اینروزها باید حتی از آدمهایی که همه عجله دارن و غرق افکارشون هم هستند و به اطراف توجه ندارند بترسیم! + امروز دیگه واقعنی بخاطر مامانم نگران شدم.. قبلنا چون دیر میشد بهش سر راه سر نمیزدم.. ولی چندروزیه تو مسیر زنگ خونشو میزنم و بهش ی سلامی میکنم و طفلی پیامک های گوشیشو میده براش بخونم و موجودی کارتهاشو بهش بگم.. چون خودش نمیتونه این کارو انجام بده.. خیالم که راحت میشه بعد میام کار... بقول خودش ضربه هایی که تو جوونی به سرش خورده(بابام ی زمانی جاهل بوده و دست بزن داشته و گاهی با میله ای چیزی میکوبیده سر و دست مامانم.. بعدها خوب شد البته ولی خب چه فایده) بعععد بقول مامانم حالا جای همون ضربه ها به بهانه برگشته و سرش قلمبه قلمبه میزنه بالا!! چندسال پیش .. شاید 20 سال با زور و اصرار راضیش کردیم جراحی کنه ولی ازونجایی که هم خیلی ترسو تشریف داره و هم پوست سرش نازک شده بود دیگه میگه اسم عمل نیارید.. حالا دوسه سالیه که تورم یک قسمت سرش خیلییی وحشتناک شده من که حالم بد میشه نگاه کنم.. چندباری اصرار کردم بریم دکتر میگه اصلا اسم دکتر نیارید من میترسم و ... حالا همون یک برجستگی شده بود چندتا و کنار هم ترکیب بدتری داره.. طفلی همش گاز استریل میزاره تا کمتر دیده شه و ... ولی خب امروز دیدم همون زخمها فشار آورده و نصف پیشانیش داره قرمز کبودرنگ میشه😢 چیزی که تا دیروز ندیده بودم و انگاری جدیدتر بود.. حالم بد شد و ناراحت شدم.. دلم نیومد و صدالبته که نتونستم سر صبحی بهش پیشنهاد دکتر بدم و گفتم اول خوب فکرامو کنم بعدد... خب اینطور که من دیدم خطریه موردش و حتما بریم دکتر جراحی میکنه.. ولی میترسم همین جراحی به قول معروف به بهانه برگرده و وضع بدتر شه و کاری کنیم که زودتر از دست بره.. فکر میکنم شاید به همین حال باشه بهتر باشه و عمرش بیشتر شه.. نمی دونم.. نگران شدم خیلی.. ++ اینو هم بگم که جوونهای ما و ملت ما همینجوری و با دست خالی هم پیروزند حتی اگر شما با زور و ضرب و تمهیدات پیشرفتتون عقب نشینی نکنید😡از اتحاد ملت می ترسید نت قطع میکنید! حق دارید.. فقط احیانا اگر بعد هم ماندگار موندید اینو ربط ندین به قدرتتون😕 فکر میکنم مشکل ازگوشیمه چون حتی با فیلترشکن هم نمیتونم تو اینستا استوری و پست بزارم یا حتی استوری بقیه رو باز کنم فقط صفحه سیاه میاد و لود نمیشه چیزی.. ولی چند شب پیش حدودای3 صبح طبق معمول از دیدن خواب بدم پریدم و دیگه دلم نمیخواست بخوابم و ادامه خوابمو ببینم.. رفتم اینستا و صفحه اول باز شد.. چند جا عکس و پست یکی از بازیگران نکبت بود.. ی خانم بازیگر بیشور که ازش بدم میاد و اسمش هم "پ.گ"هست.. زیاد واضح نمیگم که تبلیغ پیج خرکیش نشه... خطاب به دهه هشتادی ها نوشته بود: دمتون گرم گودزیلاهای دهه هشتادی که انقدر شجاعید. من به شما میگفتم گودزیلا و حالا باید بیام پیشتون شاگردی کنم درس پس بدم!!! اکثریت بهش فحش داده بودن منم برای اولین بار تو اینستا بی ادبی کردم و گفتم گودزیلا خودتی و جد و آبادت.. اگه خیلی راست میگی از سوراخ موش و تو خونه گرم و نرمت بیا بیرون و برو کف آسفالت و خیابون و بخاطر آزادیت قیام کن... چرا مثل موش قایم شدین و فقط بچه ها و جوونهای مارو تشویق میکنین که برن تو دل خطر و تو خیابون و جلوی توپ و تفنگ؟! ++ من واقعا ازین وضع ناراحتم چون اولا خودم یک دختر دهه هشتادی دارم و جونش و سلامت و آرامشش برام مهمه.. بعنوان یک مادر ترسو تو پست قبل هم گفتم نه خودم رفتم تو قرارها و نه راضی هستم دخترم بره.. از وضعیت موجود مملکت هم فوق العاده ناراضی ام و مثل یک آدم بزدل فقط دعا میکنم و هیچوقت دوست ندارم امثال بچه خودم اینطوری با دست خالی و بدون پشتوانه برن تو دل خطر و اعتراض کنن.... واقعا ازین وضعیت نگران و ناراحت همه جوونهامون هستم و امیدوارم زودتر تا جونهای بیشتری از دست نرفتن یا بازداشت نشدن تمام شه این قائله و ختم بخیر.. منظورم اینه چون خودم بزدل و ترسوام و تمرگیدم تو خونه م.. پس حق هم ندارم استوری کنم و پست بزارم و جوونها و معترضین رو تشویق کنم که برن تو دل خطر!! حق ندارم با هل دادن خودخواهانه و تشویق هام باعث نگرانی پدر و مادرهایی بشم! چرا انقدر تو پیامها و استوریهاتون تشویقشون میکنید در حالیکه خودتون تمرگیدین تو خونه ها و کنج امنتون؟! واقعا بسه! اگه اگه همتون آزادی و رفاه مملکت براتون مهمه همه باید از کارمند و کارگر و قاضی و دکتر و فرهنگی و ... بسیج شیم باهم بریم جلو... زمانی این اعتراضات نتیجه میده که همه هماهنگ تر باشیم و خودخواه نباشیم که فقط یک عده و بخصوص تو این بحران بخوایم از دهه هشتاد و جوانهامون و دانشجوهامون مایه بزاریم و برای اونها تایم و ساعت اعتراض هماهنگ کنیم... زمانی نتیجه میده که کل کاسب ها اگر میگن تعطیل اکثریت همدل باشن و تعطیل کنن. نه اینکه مثل جایی که من زندگی میکنم و محله کوچکتر و در عین حال توریستی هست از روز اول هیچچچچ واکنشی از کسی ندیدم. همه مغازه ها باز.. مردم تو کوچه خیابون ول.. خریدهاشونو میکنن. رستورانهاشو میرن.. بستنی فروشی های دور میدون همه تایم پر از خانواده هایی که برای تفریح اومدن اینجا... بعد همینها نصف بیشترشون حتما پست و استوری میزارن و از جون جوونهامون مایه میزارن و تشویقشون میکنن به شلوغکاری بیشتر.. به والله قسم اگه بدونم همتون پایه اید همه پایه ان و میان تو دل خطر منم دست دخترمو میگیرم میام... ولی این مدلی که اکثرا شغلهای مهمی دارید و بترسید از بیکار شدن از اخراج از کشته شدن و نیاین تو دل خطر واقعا نامردیه که جوونهامونو دانشجوهامونو بازیچه دست خودمون کنیم و خودخواه باشیم و فقط ازونها بخوایم قیام کنن تا بلکه ما طعم آزادیو بچشیم و پیروز شیم!.. من به شخصه این نوع آزادیو نمیخوام.. همونطور که جون بچه خودم برام مهمه جون بچه مردم هم خیلی مهمتره و هیچوقت تشویق نمیکنم و با احساساتشون بازی نمیکنم که بخاطر آزادی من از هر نوعی که قراره باشه صدمه ای ببینن.. خودخواهی ممنوع!... همین سلبریتی های منفور هم اکثرشون یا اقامت خارج دارن یا اونقدری مایه دار هستند که تقی به توقی بخوره جاشون امنه و فرررتی میپرن اون ور.. پس غلط میکنن از پشت مانیتورهاشون بچه های مارو تشویق میکنن و احساساتشونو با حرفاشون تحریک میکنن که برن وسط وحشی های امنیتی بظاهر مسلمانمون که از یزید بدتر هستند.. +++ نکته دیگه هم که خیلی حرص میخورم اینه که چطور دولت و رهبری دهه نود و خانواده هاشونو جمع کرد استادیوم آزادی و اونهمه هزینه کرد تا نشون بده چقدر قدرت داره مثلا و جالبه که خیلی هم مسخره شدن توسط ملت خسته و بیدار!!!! ولی چقدر دلم میخواست تو همین آشوب ها وقتی میبینه اکثریت معترضین بقول خودشون دهه هشتادی هستند... یکبار هم به اونها فرصت بده.. دست نوازش از راه دور روی سرشون بکشه و بگه باشه بچه ها بیاین همه جمع شیم استادیوم آزادی.. حرفها و دغدغه هاتونو بگین تا ببینیم شماها چتونه؟ با این سن کمتون دغدغه تون چیه؟ چرا از ماها بدتون میاد؟؟ چرا اونقدری بهتون فشار اومده که از جونتون مایه گذاشتین و دست خالی اومدین با نیروهای مجهز و آدمکش ما می جنگید؟؟ اصلا جنگ هم نه... شماها اومدین تا با شعارهاتون، اعتراضتون به این نحوه اداره مملکتو نشون بدین.. حالا بگین حرفتون چیه؟ خواستتون چیه؟ شاید بتونیم گذشت کنیم و چنددرصدی با دلتون راه بیایم!!! یا حتی واقعا کاش اونقدری با عرضه بودند که اگر خواسته جوانانمون به ناحق بود، با زبان خوش و دلیل و برهان منطقی!! توجیهشون میکردن که دارن اشتباه میکنن و قانعشون میکردن... الان مگه جوونهامون دهه هشتادی و نود و ... و حتی قبل اون واقعا اگر پشتوانه و حمایت خانواده هاشون نباشه میتونن درس بخونن؟ میتونن تشکیل زندگی بدن؟ میتونن ماشین و خونه بخرن؟ میتونن یک خونه اجاره کنن و بنا به فتواهای شما 10 تا شکم بزان؟؟ کدوم یکی از این دهه ها بدون پشتوانه مثل ماها میتونه زندگیشو از صفر بسازه؟؟ الان طوری شده حتی خونه ماشین خیلیهامون خراب شه پول تعمیرشو دیگه نداریم چی برسه بخوایم نو بخریم..... کاش همونطور که دهه نود رو بردین استادیوم آزادی و به جهانیان نشون دادین.. دست دهه هشتاد و هفتاد و شصت و پنجاه رو هم میگرفتین میبردین و با افتخار به جهانیان نشون میدادین که ما تو پاچمون هیچی نیست.... ما خطایی نکردیم و حالا که خطا کار نیستیم حاضریم تمام کم و کاستی هارو جبران کنیم.. ولی دریغ و افسوس که آبی که رفته دیگه برنمیگرده.. دزدی ها و اختلاس ها و ساخت و سازهاتون اونور آب و حرم سراهاتون اینور آب چیزی باقی نزاشته تا به ترمیم برسه... کاش حالا که گند زدین.. مابقیشو هم بردارین و برین گمشین و جواب حرف و شعار جوانهامونو با توپ و تانک و خون و نابودیشون ندین.. بسه دیگه فقط خجالت بکشید و استغفار کنید.. استغفار واقعی و برید.. سلام امروز برناممون این بود که با دوتا خواهرام بریم خونه دوتا داداشام.. تا با دوقلوها بیشتر صحبت کنن و اگر نیاز به پادرمیانی هست که انجام بدیم.. دلبرهای خواهر بخاطر شرایط اقتصادی و گرون بودن وضع اجاره ها تو مشهد، جفتشون مجبور شدن برن حاشیه شهر خونه اجاره کنن. صدالبته که همونجام اجاره ش همچین کم هم نیست ولی خوبیش اینه به محل کارشون نزدیکتره.. صبح 8 و نیم من و دخمری با ماشین غضنفر و خواهرا زدیم به جاده.. حدودا یکساعت راهه ولی خب دوست داشتن مدل تفریحی برن.. ی جا تو کمپ مسافرا که خیلی هم تمیز و مرتبه مثل مسافرا رفتیم صبحانمونو خوردیم و بعدم از حاشیه جاده و وانتی میوه خریدیم و رفتیم خونه داداش جان. حقیقت همه از دیدن هم خوشحال شدیم ولی قشنگ مشخص بود که هیچکدوم رو مود و سرحال نبودیم.. بخاطر ماجرای اینروزها + دغدغه مون برای دوقلوها همه ی جوری حالمون گرفته.. ناهار خودمون قرار بود تدارک ببینیم تا داداشا زحمت نیفتن ولی دیروز ناراحت شدن و گفتن اینکارو نکنید و خودشون زحمت کشیدن و تو حیاط جوج درست کردن و ماهم هرکدوم مشغول کاری.. یکی از خواهرا هم چندساعتی با دوقلوها صحبت کرد که نتیجه مثل قبل بود.. پسرا دوماهه حتی کوچکترین خبری ازینها نگرفتن و ی جورایی از خونه بیرونشون کردن.. دوبار این وسط دخمرا با داداشم اینا رفتن برای آشتی و حتی کیک تولد هفته پیش بردن برای پسرها تا سورپرایزشون کنن ولی بدون سلام و هیچی به داداشم گفتن دست دختراتو بگیر و برو!!! حالا فعلا نامه قانونی فرستادن و عنوان کردن که بیان تکلیف مشخص کنن ولی جوابی نگرفتن.. گویا باید یکی دوبار دیگه همین نامه تکرار شه تا بعد.. بدی ماجرا اولا اینه که خانواده داماد تو محضر با زیرکی تعداد سکه ها رو از 115 تا به 14 تا تغییر دادن.. و بدی دیگه اینکه تماممم جهازی که داداشم از بچگی برای بچه هاش خریده بود و این اواخر بخاطر تامین بقیش مجبور شد زمین بفروشه و وام بگیره رو "سیاهه" نکردن... موقع عروسی و بردن جهاز هرچی خواهرم گفت درسته ما رسم سیاهه کردن نداریم ولی چون خودشون رسم دارن اینکارو انجام بده.. ولی داداش عشقم گفت نه زشته... من که نمیخوام معامله کنم دخترام خودشون میخوان استفاده کنن.. واقعا تو این زمانه جهاز دادن اونهم به دوتا دختر که به کم هم قانع نبودن خیلی سخته.. خدا کنه حداقل بتونن تمام وسایلشونو پس بگیرن.. بعد ناهارم چون غضنفر نگران کبوتراش و باغش بود مارو زود راهی کرد و برگشتیم و خودش رفت باغ و ماها رفتیم خونه خواهرم و بازم الکی کنار هم بودیم تا دوساعت پیش که اومدیم خونه.. دخمر عشقم خسته بود و خوابید.. منم شام هوس تخم مرغ و سیب زمینی آب پز کردم و رو گاز تلق تولوقه تو آب.. شوهر سفره انداخت ولی زودتر از من میلو پیشی رفت کنار سفره نشست.. هرچند شامش که سینه مرغ بود ماشالا کامل بود ولی ازونجایی که خیعلی تخم مرغ آبپز دوست داره حتما با ما هم دوباره میخوره... + دلهاتون آروم عزیزانم.. خدا حافظ و پناهتون باشه ان شاالله💚 8 ماه نامزدی کمه برای شناخت؟ 8 ماهی که شبانه روز به هم وصل بودید و لحظه ای دور نشدید و حتی بعد عروسیتون ازتون پرسیدم خونه داری خوش میگذره؟ و گفتید برای ما که چیزی عوض نشد.. الان فقط وسیله هامون جدید و نو شد .. چون همه این مدتو هم با هم مثل الان زندگی کردیم.. حالا اینکه یهویی و دو هفته بعد عروسی از هم جدا شین و بگین الا و بلا نمیشه و ماها به هم نمیایم و اخلاقاشون بده و تهمت میزنن و دست بزن دارن و خونوادشون ال هستن و بل... مگه میشه؟ +گوشه ای از زندگی دوقلوها که خرداد با عروسی شدن 4قلوهای خوشبخت... ولی یهویی از بعد مجلس عروسی و شروع خونه داریشون دعوا کردن و الا و بلا میگن طلاق.. چه زود.. هرماه ماهگرد.. هر استوری لاو ترکوندن و عشقم عشقم گفتن ها.. من بعنوان یک عمه اصلا دوست ندارم جدا شن چون واقعا به هم میومدن از همه نظر.. تنها ایرادی که هست اینه که هر 4تاشون عجول تشریف دارن و بی منطق امیدوارم زود تصمیم نگیرن و مشکلشونو با صحبت و درایت حل کنن سلام دوستان جان حالتونو نپرسیده می دونم چطوراس😔 ولی امیدوارم به زودی زود اوضاع به نفع ملت مظلوم ایران ختم به خیر شه و ی نفس راحتی بکشیم👌💚💚 ژینا با اون چشمای نجیبش یک دختر ساده نبود.. انگار رسالتش این بوده که تو این برهه از زمان جرقه ای باشه برای یک انقلاب و پس گرفتن نور از تاریکی که ظالمان مملکتمون با نام دین و خدا.. هممونو تا قعر تاریکی فرستادن.. روحت شاد ژینای قهرمان💖 من ذاتا ادم ترسویی هستم.. تو این شلوغی ها شرکت نکردم و حتی محل کار دخترمم اوج شلوغی های شهر هست هر روز کلی استرس دارم.. ولی خیلی نگران جوونهامون هستم.. نگران خانواده هایی که به هر نحوی درگیر شدن.. و فقط دعا میکنم که خوده خدا که جای حق نشسته.. کمک کنه به همه حق داران این مملکت مظلوم تا بتونن با دست خالی حقشونو از ظالم بگیرن😐😐روم سیاه.. دست خودم نیست پر از استرس و وحشتم و نمیتونم شرکت کنم.. آرزوم این بود که منم شجاع بودم و میرفتم تو دل ظلم و سیاهی😣 + دو هفته پیش بخاطر موضوعی که خیلی اذیت بودم ی دکتر عمومی خانوادگی رفتم که تشخیص هاش بیسته.. قبلا دوتا متخصص رفته بودم و الکی گفتن چیزی نیست.. ولی این دکتر تا علائمو گفتم عکس رادیولوژی از صورتم نوشت و با وجودیکه علائم ظاهری و درد تو صورتم نداشتم .. متوجه شدم که سینوزیت شدید دارم و ی دوره دارو داد که واقعا تو همون هفته اول تاثیرشو حس کردم.. اومدم شروع کنم به توضیح اینکه بخاطر خوابهایی که کل شب میبینم.. صبحها خسته م و فکرم درگیر خوابهامه که گفت اصلا از نوع حرف زدنت مشخصه استرس داری و دوتا قرص نصفه صبح و شب داد... جالبه تا اون لحظه خودم هیچوقت استرسمو درک نکرده بودم.. همیشه خودمو ادم ریلکسی میدونستم که سریع میتونه شرایط ناآروم و کنترل کنه و هیچوقت خودشو غمگین و دپرس نکنه.. از اخلاق خودم خوشم میومد که سریع میتونم فازمو تغییر بدم و ... حالا دکتر میگفت استرس داری تعجب کردم و گفتم پس حتما که دارم و شروع کردم به مصرف قرصها.. ولی دقیقا از همونروز شدم یک آدم تپش قلبی و پردلهره... البته که شروع داروها با همین شلوغی های شهرها شروع شد... ولی خیلی این نوع تپش قلبم برام غریب و خاص و غیرقابل تحمله.. همون چندروز اولش به دکتر تل زدم و گفتم دلهره ام فوق شدید شد از عوارض این قرصه نیس که واس خوابای درامم دادی؟ گفت نععع و دوتا قرص دیگه تلفنی گفت بخرم و بخورم که متاسفانه با اونام نصف روز فقط ارومترم .. خلاصه که موندم که این قرصهارو ادامه بدم یا سر خود قطع کنم... یکی از قرصا که شبها باید نصف بخورم سراتلین هست .. کسی از شما عایا تجربه اینو داره که خوبه یا نه و عایا باعث تپش قلب و دلهره بیشتر میشه یا نه؟ جالبه که دیدن خوابهام هم قطع نشده.. همین دیشب کلی خواب واضح دیدممم.. 💚خدایا قربونت بشم قدرتتو به ما نشون بده و نور رو زودتر پیروز کن💚 💚💚اینم بگم که صبح میومدم.. دور میدون ی عالمه آدم تو حال خودشون و صورت هیچکدوم شاد و پرانرژی نبود.. ی آن با خودم تصور کردم که ایرانمون پیروز شده و حق به حقدار رسیده.. همه مردم بجای لباسهای تیره با لباسهای رنگارنگ سفید و سبز و قرمز و نارنجی و آبی خوشرنگ دور هم دارن شادی میکنن.. ی عده جوونهامون در حالی که پر حس حال خوبن با لبهای خندون دارن میخندن و دستاشونو تو هم حلقه زدن و میرقصن.. خلاصه که برای لحظاتی عشق کردم با این خلق شادی که تو ذهنم کردم.. شماهام شادی خلق کنید.. هرچی بیشتر شادی و عشق و حال خوب تو ذهن هامون خلق کنیم .. انشالا که زودتر هم بهش میرسیم الهی آمیننننننننن👌👌💫💫🌟🌟🌟🌟❤❤❤💚💚💚💖💖💖 خیلیییی عشقید❤ برای همتون حال خوب و سلامت و برکت تو تنتون و زندگی هاتون میخوام👌💖💖💖 سلام دوستان جان امیدوارم هرجا هستید در کنار عزیزانتون سلامت باشید و صبر و تحمل اینروزهای تلخ تو دلتون مضاعف شه.. دل من که وولووله س.. پر آشوب.. قلبم دقیقا از جاش کنده شده و ریتم پر استرسشو از دهنم میشنوم... دوروز اول این اتفاقی که تو ایران افتاد جایی بودم که نت نداشتم.. چقدر خوب بود.. از همه دنیا بی خبر... روز اولی که برگشتمم چون تو اینستا نمیچرخم و پیجهای متفرقه نگاه نمیکنم و از طرفی واقعا تو خونه و ماشین اخبار روشن نمیکنم... راحت بودم.. تا اینکه کم کم عمق ماجرا رو فهمیدم😢😢😢 چقدررررر دلم کبابه برای جوونهامون.. برای مردم صبورمون.. برای خانواده هایی که زخم خوردن ازین وحشی های خودی!!! برای خانواده هایی که نگران بچه هاشونن.. برای این بلایی که دامن ایرانمونو گرفت!! خدایا به هممون رحم کن.. فقط ی نگاه از طرف خودت کافیه!!

| Designer |