کوچه باغ  ِ آرام

شام یک ذرت (غذای گاوا) خوردم ولی سیر نشدم.. یک تکه بزرگ از کیک هویج هم خوردم..

کیک خوب شده بود و اصلا خمیر نبود با وجودیکه تو پلوپز بود خوب شد..

حس کردم کیکو خیعلی زیاد خوردم و یهویی جوگیر شدم نیم ساعت تو خونه شروع کردم قدم تند زدن. یک مسیر صاف بلندو نیم ساعت کامل تند رفتم‌ و برگشتم و حداقل یکمی از عذاب وجدان خوردن اون تکه کیک کم کردم!

وزنم شده ۵۹ و سایزم ۴۰

من تا پارسال باربی ای بودم برای خودم!

تاريخ شنبه نوزدهم آبان ۱۴۰۳سـاعت 0:8 نويسنده ونوس| |

سلام

اولین جمعه ای هست که خونه مامی نرفتم و گفتم خانواده گناه دارن در جوار اونا باشم!.ولی طرفای ظهر که چای تو تختم خوردم و همچنان حوصله بلند شدن نداشتم؛غزل اومد رو تختم و گفت با خاله ها و پسرا قراره بریم باغ غضنفر..

گفتم نههه امروز حوصله هیچکیو ندارم. اونم ناراحت شد و تنهایی حاضر شد و با اونا رفت‌. منم باز همچنان خوابیدم تا ۴ که بالخره غلامو زور کردم بره ی املتی درست کنه..

بعد دیگه دیدم اون بنده خدا امروز ظرفارو شسته و شیشه تراس تمیز کرد و املت پخت دیگه دلم سوخت و وسط پذیرایی نشستم به اتو زدن لباسها..

بعد هم غزلو باباش برد جایی برسونه گفتم کیک هویج درست کنم تا سرحال شم ولییی وسط کار فهمیدم اشتباه کردم.

همین موادو سری پیش با پیمانه کوچیک گرفتم در حد استکان.. ولی این سری با قالب لیوان اندازه همه موادو گرفتم و خیلییی زیاد شد. فر هم که ندارم تو پلوپز همشو ریختم و خیلییی زیاد شد. فکر نکنم وسط مواد خوب ترد و خوب شه.... حیف!..

+ هیچوقت به اندازه این ماه بی پول نبودم و هزار تا برنامه و قسط و قرض نوشتم و منتظر بودم امروز حقوقمو بزنه تا حداقل چندموردشو حل کنم ولی لامصب امروز نزد و من موندم و باز هم کارت خالی..

خیلی شرایط تورم سخت شده ما که متوسط بودیم و اجاره خونه نمیدیم اینه وضعمون. خدا به مستاجرهایی با درآمد کم رحم کنه..

+واقعا با بی پولی میشه زیبایی های پاییزو حس کرد؟

تاريخ جمعه هجدهم آبان ۱۴۰۳سـاعت 21:31 نويسنده ونوس| |

سلام

دیروز.. جمعه؛ افه شون قرار صبحانه داشتن و من ۷ صبح خونشون بودم که اونها برن و من تا شب پیش مامی باشم.

از راه رفتم و ۶ تا بلال(ذرت) که با عشق برده بودم که وقتی برگشتن دور هم‌کباب کنیم و بخوریم، رو کابینت گذاشتم..

چند دقیقه بعد باراد برادرزاده ۸ سالم ازونجا رد شد با حالت خاص تاکیدی! گفت عمه ه ه ه ه ....... گفتم جاااااان

گفت بابام میگه ذرت غذای گاوها هست😋

😅🤣به نوع گفتنش خیلی خندیدم .. خیلی بانمک گفت😂

گفتم عیب نداره دیگه حالا مام سالی یکبار غذای گاو میخوریم..

باباش به غذاهای تراریخته خیلی حساسه و کمتر میده اینا بخورن..

امسال قسمت نشد سبزی قرمه سبزی برای فریزر بخرم. دقیقا روزی رفتیم باغ سبزی که شب قبلش اوج بارندگی بود و گفتن سبزی قرمه نداریم.. فقط یک بسته اسفناج خریدم و حدود ۲۰ تا بلال.. نصف بیشترشو جوشوندم و فریز کردم برای کنار غذاها بخصوص بعد باشگاه غزل و چندتا موند تازه بخوریم که هنوز قسمت نشده.

+مرغ گذاشتم بیرون تا ظهر مرغ و بادمجون بپزم..

+لباسشویی در حال شستن اولین سری لباس کثیف های این هفته س..

+میلو پیشی زیر نور خورشید لم داده و دلم میخواد برسشو بردارم و نازنازش کنم و اونم‌کیف کنه

تاريخ شنبه دوازدهم آبان ۱۴۰۳سـاعت 11:34 نويسنده ونوس| |

Designer