کوچه باغ ِ آرام
سلام بالاخره دیروز خواهر کوچیکه اعتراف کرد که طلاق گرفته.. بهش گفتم کلا همه کارهات مشکوک میزد و می دونستم همچین کاری کردی. ولی باز ازین لجم گرفت که میگفت واقعی جدا شدم!! ولی من مطمئنم صوری هست و فقط برای حقوق بابا و معاف شدن پسرش.. در هر حال ناراحت نیستم که اینکارو کرد یعنی بخاطر حقوق جدا شد! همیشه نگران زندگیش بودم .. امسال خانواده ما تو طلاق رکورد شکست! خطرناک شدیما........ خواهر بزرگه خونه شو از شوهرش جدا کرد ولی بخاطر حقوق شوهرش! طلاق نگرفت.. البته چون خودش کارمند هست و نمیتونست از حقوق پدرمون استفاده کنه.. اینکارو نکرد! وگرنه که حتما جدا میشد.. با اون ۴ نفرررر از نزدیکا همین امسال طلاق گرفتن.. کسانی که اصلا فکرشو هم نمیکردم و در ظاهر زندگی خوبی داشتن! فقط من موندم و غلام!!!😁 بهش میگم ببین خانواده ما خیلی خطری شدنا.. کاری نکن دم پیری تنهات بزارم و برم! +هنوز به مرحله اینکه از خونه بزنم بیرون نرسیدم ولی از خودم راضی ام.. صبحها بعد صبحانه و شبها بعد شام در کل یکساعتی تو خونه پیاده روی میکنم. حدود ۴۰۰۰قدم میشه.. درسته کافی نیست ولی همین که مثل قبل کسل نیستم و سریع نمیپرم تو رختخواب خیلی راضی و خوشالم. تازه دچار توهم هم شدم هی میرم جلو آینه و پهلو و شکممو چک میکنم میگم نههههههه کوچکتر شده😄 حالا جالبه کل کالری که صبح سوزوندم مثلا ۹۰تا بوده! ولی انقدر جو گیر هستم و توقعهای بالابالا ازخودم دارم. +قطعا که تو خونه پیاده روی راحت و دلچسب نیست ولی همون تایم که درگیرم بجای فکرای درهم و شلوغ کردن مغزم ذکر میگم و با خدا صحبت میکنم .. بیشترشم ازش برکت(تو سلامتی و زندگی و حال خوب و آدمای خوب) و فراوانی(پول) میخوام😄 این هم شاید تمرینی باشه برای آرامش ذهنم که اگه ولش کنم پر از شلوغی و ناآرومی و فکرای بیخود میشه.. سلام میگم که حیف لذت خوردن نیست که رژیم بگیریم؟! ولی آخه روزی یک پیمانه برنج و نهایت یک دونه کیک چرا باید چاقمون کنه؟ هرکی منو میبینه میگه مواظب باش ازین چاقتر نشی! منم که عاشق لذت خوردن هستم مگه میتونم مراقب باشم؟ اصلا آدمی نیستم که بتونم برنج و نون و شکر رو از وعده غذاییم کم و حذف کنم. وجدانا زیاده روی هم نمیکنما ولی به لطف دوتا قرص فنگل اعصاب!! افتادم رو دور اضافه وزن. تا حالا ۵ کیلو اضافه دارم خدا عاقبتمو بخیر کنه.. امروز سفارش کمی تخمه وخرما و مویز و نخودکشمش دادم تا بین روز وقتی گرسنه میشم بجای کیکو بیسکوییت بخورم! ولی اصلا نمیدونم اینهام کالریشون بالاست و چاق کننده هستند یا نه؟ ولی هرچی باشه ضررش از کیک و شیرینی کمتره فک کنم🙄😬 شماها از وزنتون راضی هستین؟ اگه ایده ای راااااحتی برای اضافه نشدن وزن دارین بگین استفاده کنیم مرررسی.. چنددددسال رو وزن ۴۸ و ۵۲ بودم و هیچوقت فکر نمیکردم روزی بترکم و بشم ۶۰😫 سلام صبح زن غضنفر زنگ زد و بعد حال و احوال الکی گفت مریم خانم آب زمزم تبرکی برای نوید(داداش کوچیکه) آورده؛ شوهرت اگه میتونه بیاد براش ببره...... گفتم نه ماشین خرابه دیگه اسنپ صرف نمیکنه بره و اونورام مسیرش نمیخوره! پرروووووووو اینا عجب رویی دارن بخدا.. تو اصن روت میشه به یک مرد ۵۵ ساله دو قطره آب تبرک! بدی ازین سر شهر ببره اون سر شهر تا بده در خونه افه؟؟ شوهر عتیقه خودت باشه میره و میبره؟؟ اینی که میگن لطف مکرر میشه وظیفه مسلم کاملا درسته!... حالا ما و غلام هم سالهاست از روی انسان دوستی به اینها خدمات رسوندیم دیگه فکر میکنن نوکرشونیم! با وجودیکه خواهرام هستن ولی گاهی خیلی از حرفا و خواسته هاشون ناراحت میشم.. دو هفته قبل هم خواهر بزرگه زنگ زد که ببخشید همش مزاحم شما میشیم. پسرم برام برنج خریده و تو ماشینش در مغازه س... بیزحمت به آقا غلام بگو بره ازش تحویل بگیره و برای من بیاره چون هوا گرمه و خراب میشه!!!!!!!!! به غلام گفتم وای بحالت بری .. ایناها واقعا چی فکر کردن؟ خودش دوتا پسر بزرگ داره وظیفه تو نیست بری اون سر شهر و برنج اینو بیاری تحویلش بدی. مگه تو نوکرش هستی؟ غِلام بدبخت هم واقعا منگ میشه و متعجب از کار اینها ولی بهش میگم مقصر خودت هستی که بهشون رو میدی. و البته اوناهام بی جنبه هستن که این خواسته های اضافه رو دارن.. ما باشیم رومون میشه از اونها همچین چیزایی بخوایم؟؟ می دونین خونه ماها تو یک منطقه هست. مامان عزیزمم تا بود نزدیک خونه ما بود. رو این حساب اگر باغی تفریحی میخواستیم بریم همیشه این دوتا باما میومدن. هنوزم همینه.. چون اون خواهر که زندگیشو از شوهرش جدا کرد و تنها زندگی میکنه. این یکی هم که زن غضنفر باشه بخاطر گدا گشنگی غضنفر و ندید پدید بودنش و به توصیه مشاور دیگه به غضنفر افتخار نمیده باهاش جایی بره و همیشه آویز ما هست.. البته ماهم همیشه وقتی تو یک مسیریم با جون و دل اینهارو سوار میکنیم و هیچ منتی هم سرشون نیست و اتفاقا خیلی هم خوش میگذره ولی اینها لطف مارو با وظیفه اشتباه گرفتن. دلیل نمیشه وقتی عروسی و عزا و مهمونی و خرید و باغ و هرجا که با ما همراهید و غلام هم بدون منت شمارو در خونه هاتون سوار پیاده میکنه؛ دیگه باز پررو بشین و کارهای شخصیتونو هم بهش بگین. واقعا چطور روتون میشه؟ تا وقتی مامانم بود هر خرید سنگینی داشت غلام طفلک از دورترین نقطه شهر هم که بود براش انجام میداد.. چون مامانم بود و من ازش می خواستم! وقتی هم خونه مامان دور شد و زمینگیر شد منو هر لحظه که اراده میکردم میبرد خونه مامانم و میاورد و این وسط تایم هایی که خودمون میرفتیم مثلا اگر این دوتا خواهر وسیله سنگینی چیزی داشتن براشون میبردیم و میاوردیم و میگفتیم گناه دارن حالا ماهم که تو مسیرمون هست.. بعد این وسطا روزهایی هم که اصلا خونه مامان کاری نداشتم و نوبت من نبود، یهو اون یکی خواهر میگفت به شوهرت بگو بره قابلمه های منو بیاره سنگینه من نمی تونم! اون یکی میگفت اگه آقا غلام مسیرش بود بگو شامپوی منو بیاره!! بخوام از کارهاشون بگم زیاده ولی در همین حد هم دلم خنک شد و پست هم طولانی میشه.. +عنوان پست هم چیزی هست که همیشه وقتی میریم جایی.. خودشون با خنده میگن.. میگن آقا غلام سرویس زنان بدسرپرست و بی سرپرست هست! و می خندیم. آخه واقعا هیچکدوم شوهر درست حسابی ندارن! سلام دلمو خوش کرده بودم این جمعه برم پیش مامانم.. سر خاکش!🥺 فکر میکردم آرش که بیاد، عصر میتونم برم ولی بچه ها عمیق خوابیدن و زشت بود مهمون داریم خودم برم.. الان دیگه شام آرشو که دادم رفت خونه مجردیش! و تازه یک دقیقه اومدم تلگرام و کانال شهرمون! خیابون اصلی ما خیلی خوشگله.. ازون خیابونا که بخاطر درخت های چنار خوشگلش همیشه سایه داره.. دیگه الان بغضی شدم و دلم گرفت.... هم وقتی عکس درخت چنار پرغرور شهرمونو دیدم که تا کمر خم شده و دیگه آخر عمرشه و قراره فردا قطعش کنن هم برای دلتنگی بیش از حد امشبم برای مامانم......... سلام ناهار یک عدد مهمون دارم مدتیه زیاد مهمون دارم و هرکی هم میخواد بیاد مرغ میخوابونم تو مواد و رو تراس بچه ها جوجه درست میکنن. غذای دیگه سخته😋 کارهامو انجام دادم و اومدم نت یکم چرتم گرفت. ببینم تا مهمون میاد میتونم ی چرت کوچولو بزنم.. + دیروز اخلاقم خیلی هاپویی شده بود و خلقم تنگ و همش بد بودن مادرشوهرو مرور میکردم تو ذهنم و حرص میخوردم. برای خودم این حالم عجیب غربب بود و یهو گفتم بزار ببینم روزهای قمر در عقرب این ماه کی هست؟؟ دقیقا ازدیروز شروع میشد و دلیل حس بدمو فهمیدم.. مال همون قمرخانومه!! شماها به روزهای قمر در عقرب اینا اعتقاد دارین؟ هرچی هست صدقه دادن حال آدمو خوب میکنه و دل آروم میشه و حست بهت میگه همه چی ختم به خیر میشه. خیر است ان شاالله سلام از بس غلام سر ظرف شستن غر زد و پیش فامیل با خنده زخم دستهاشو نشون میداد؛ خدا بهش رو کرد و صاحب یک ماشین ظرفشویی شد.. ماشین سین هست و حدودا مال ۲۰ سال پیش ولی اصل کره هست و رویهمرفته ۶ماه ازش استفاده کرده.. ولی خونه ما خیلی ظرف کثیف میشه فکر نکنم این ۸ نفره جوابگو باشه! قیمتشو هم خوب حساب کرد ده میلیون تو ۳ ماه بهش قسطی میدم. البته هنوز نصب نکردم و حتی رو کابینت جا نمیشه. کابینت ساز گفتم بیاد ببینه و جاشو درست کنه.. +دیدم آدم ورزش صبحگاهی و بیرون رفتن از خونه نیستم.. فعلا از دیشب قدم زدن تو خونه رو شروع کردم تا کمی حالم خوب شه و بعد برم بیرون.. راسته پذیرایی تاااا اتاق خوابهارو میرم و میام.. همینم راضی ام از خودم
| Designer |