کوچه باغ  ِ آرام

عصرا هر کاری کنم مثل قبل نمیتونم 4 و 5 حجره باشم.. خیلی همت کنم زود برسم میشه 6.. ولی خب تا 10 و گاهی 11 میمونم..امروز که وحشتناک به تخت چسبیده بودم و جون بلند شدن نداشتم.. دیگه ساعت 6 تصمیم گرفتم که امروز عصرو بمونم خونه و مثلا استراحت کنم ... به شوهر گفته بودم کرفس و جعفری و نعنا و .. بخره ..

وقتی آورد گفتم اگه حین کار فحش نمیدی بمون خونه و کمکم کن زود تمام شه ولی اگه میخوای فحش بدی پاشو برو مسافرکشی ت!

خب راه آسونتره رو انتخاب کرد و رفت.. جدیدا از خدامه که اصلا اسنپ هم نره.. چون عصرا نهایت دوسه تا مسافر ببره و چ.س مثقال در بیاره ازونطرف باید خدا تومن پول تعمیر ماشین بده.. ینی واقعا اصلا برامون صرف نداره با این وضع کار کردنش..

منم همونجا بلند شدما و تا الان که ساعت ده دقه به 9 شبه وول میزنم ولی هنوز نه رسیدم شام درست کنم نه کرفس پاک و سرخ کنم. تنها کاری که کردم ی چای دم کردم و خوردم و دوتا سینک پر ظرف شستم و کلم کاهو چندباری شستم و الان دیگه باید تو آبکش بریزم تا آبش خشک شه..

شام هم به دخمری تل زدم و گفتم پنیرپیتزاها باید زودی مصرف شه بازم پیتزا درست میکنم.. با ناله ی لوس گفت خب پس خوشمزه درست کنی.. گفتم عه پررو من که همیشه خومزه درست میکنم ولی خب چون فر نداریم متفاوته با پیتزای بیرون گفت نههه خب مزه شو عوض کن..

این بچه ها طعم سوسیس کالباس دوس دارن گفتم سر راه سوسیس بخر برات بزنم ..

والا این پیتزاهای بیرون که الان خداتومن میفروشن خیلی وقتا توش پر از خالیه واقعا .. نهایت بشه دوتا قارچ و سوسیس پیدا کرد بقیش همه خمیرو پنیره من اصن دوس ندارم پیتزا بیرونو

تاريخ یکشنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۱سـاعت 21:0 نويسنده ونوس| |

Designer