کوچه باغ ِ آرام
سلام دیروز اولین سالگرد اومی بود.. بخاطر کاری که داداشم کرد هیچکدوم از خانواده اومی نیومدن! صدالبته که حق داشتند. ما خودمون هنوز از کار داداشمون ناراحتیم.. چه برسه به اونها! در عوض مریم مقدس و تمام خانوادش تشریف آوردند که این وسط دل ماها بیشتر از قبل برای اومی آتیش می گرفت.. مریم مقدس جایگزین اومی هست و زن جدید داداش.. و جالبه که دقیقا فوت اومی ۲۰ تیر هست و تولد مریم مقدس هم ۲۰ تیر!!! حالا چرا بهش میگیم مریم مقدس؟ چون خیعلی خودشو از خواص میدونه! همش توهم میزنه که از طرف خدا یا بندگان خاص خدا بهش الهاماتی میشه و .. داداشم آب از لب و لوچش میریزه و از مریم جانش تعریف میکنه. مثلا میگه میدونستی حافظ کل قرآن هست؟ می دونستی هر وقت برای دوقلوها کاری انجام میده؛ اومی میاد تو خوابش و ازش تشکر می کنه؟ می دونستی بدون اینکه فلانی یا عکسشو ببینه؛ خوابشو دیده بود؟ می دونستی دست غیب میاد کمکش؟؟ مثلا یک سری زورکی هممونو ناهار دعوت کرد.. از روی تعارف بهش می گفتیم تو زحمت افتادی و دستت درد نکنه.. قسم می خورد می گفت آماده کردن همش یک ساعت زمان برده!! حالا ناهارش قرمه سبزی بود و مرغ و کشک بادمجون و..... حالا جالبه اومی طفلک خیلی دست و پا دار و با سلیقه بود و به روز... ولی این مریمه! خیلی دموده و از منطقه ضعیف.. داداشم بعد مهمونیشون می گفت هر وقت مهمون داشتیم اومی از چندروز قبلش استرس می گرفت و گیج میشد چکا کنه ولی مریم انقدر فرز و دست و پا دار هست و روز مهمونی فقط یکساعت تو آشپزخونه بود و من مطمئنم یکی بهش کمک می کنه!!!! منظورش نیروی ماورایی و دست غیب و نیروهای روحانی! اومی همیشه پیش ماها به داداشم می گفت تاج سرم و خیلی خیلی احترامشو داشت و قربون صدقشون میشد.. در عوض مریم مقدس هروقت مجبوری میبینمش میگه بنده خدا داداشتون اخلاقش بد نیسسسست!! فقط کم پوله! درآمدش کمه!! حالا بدبخت شیفت صبح یکجا کار میکنه حقوق ثابت داره عصرها هم مشاوره کاریشون هست که خصوصی کار میکنه.. این در حالی هست که تمام خانواده مریم پایین ترین نقطه شهر سکونت دارند و خودشم رفته همونجا زندگی میکنه ولی اینهمه ادعا داره.. فقط من موندم کسی که بقول خودش ایمان تا این حد قوی و خاص داره و حافظ کل قرآن هست، اینو نمی دونه عشوه گری و دل یک مرد زن دار رو بردن، گناه بزرگی هست؟؟؟ طوری که وقتی اومی مریض بوده و سخت ترین روزهای عمرشو میگذروند این دوتا در حال دلبری و قول و قرار ازدواج خودشون بودن.. طوری که روزهایی که اومی جون میداد این دوتا لباس عروس و حلقه ازدواجشونو هم انتخاب کردن!! طوری بود که داداشم که انقدر قبلش عاشقانه اومی رو دوست داشت تو بیمارستان وقتی پرستارا گفتن لحظات آخر عمرش هست اگر شوهرش میخواد بیاد روی سرش باهاش حرف بزنه، داداشم نرفت و گفت من باهاش حرفامو زدم!!!!! طوری که وقتی مرد و حتی لحظه خاکسپاری زنش یک قطره اشک نریخت!! آیا تو دین و باورهای مریم مقدس این کار یعنی معاشرت و دل و قلوه دادن به مرد زن دار! خلاف شرع و گناه نبوده؟؟ + من خودم هیچوقت آدم پاک و کاردرست و منزهی نبودم ولی حداقل هیچ ادعایی هم ندارم.. ولی افرادی مثل مریم مقدس! که ادعاشون میشه که دیگه نباید این کثافت کاریو انجام بدن!
| Designer |