کوچه باغ ِ آرام
سلام الهی که سلامت و دل آرام باشید.. قرار بود جواب کامنت غزل خانوم خواننده عزیز وبمو بدم که ترجیح دادم پستش کنم تا همه بخونین و کلا حرف دلمو که خونه( همون قرمزه که تو رگ ها جریان داره) بزنم... کلی کار دارم ولی گفتم اول اینجا حضورمو اعلام کنم بعد برم.. ناهارم که کباب تابه س و کار ناهار ندارم.. ولی وسط آشپزخونه پر فنجون و ظرف ریزه پیزه س که باید بشورم! افه اسباب کشی داره و چون چندماه با مامان یکجا زندگی میکردن و وسایل زندگی مامان همه خونه اونهاس. اونروز زنگ زد و گفت هرچی از وسایل مامان لازم ندارم میفرستم برای تو! چون اون چند ماه خیلی زحمت مامانو کشیدن ما نه پول رهن رو ازشون گرفتیم و نه دست به وسایل مامان زدیم.. گفتیم باشه برای خودتون.. حالا دیشب چند بسته ظرفهای معمولی مامانو که خود افه لازم نداشت فرستاد خونه من! غلام آورده بود و کف آشپزخونه پهن کرده بود.. از راه رسیدم دلم گررررفت.. دلم برای مامانم تنگ شد.. الانم دارم با یقه لباسم اشکامو پاک می کنم.. هم دلم نمیاد وسایلشو ببینم و استفاده کنم هم حیفم میاد که هیچ یادگاری ازش نداشته باشم..هنوز باورم نمیشه که مامان فرز و پر انگیزه مو دیگه ندارم! بگذریم اول از همین پول بی برکت بگم که دلم برای داداشم گرفته.. اینروزا همش نگرانشم و کاری هم از دستم برنمیاد.. مثل خیلی از هموطن های عزیزمون کلا ۲۰ تومن حقوق داره و همون خونه ای که زندگی میکرد صابخونه کرد ماهی ۲۵ میلیون و مجبور شد دنبال خونه باشه. حالا ک زیرزمین گیر آورده ماهی ۱۲ تومن! مگه میشه با بقیه حقوقش شکم زن و بچه هاشو سیر کنه؟؟ یعنی چطوری میتونه؟؟ بخدا نه برای داداشم .. اینروزها این تورم وحشتناکو که می بینم مدااام فقط میگم اجاره نشین ها چکار میکنن؟؟ چقدر سختشونه.. خدا بهشون رحم کنه... حالا منظورم همه اجاره نشین ها نیست.. خیلی ها اونقدری درآمد دارن که هزار برابر یک آدم خانه دار، خرج میکنن و مشکلی ندارن خداروشکر.. حرف من همین قشر معمولی هست که یا درآمدی ندارن یا خیلی کم هست.. همه اینها زیر سر دولتمردان بی کفایت و دزدمون هست!... خدا ذلیلشون کنه.. + دیشب بخدا می دونین تو راه برگشت به چی فکر می کردم؟؟ چون نزدیک قسط وام هام هست.. می گفتم خدایا شکررر که هر وقت وامی میگیرم دقیقا زمانی هست که میخوام برم سفر.. در اصل خودم وقتی حرف سفر میشه خودم طوری با حسابم کار میکنم که قبل سفر بتونم وام رو بگیرم و بهم تعلق بگیره.. اگه تو پست قبل توضیح دادم که وام گرفتم و رفتم سفر، قصد داشتم در انتهای پستم توضیحات دیگه ای درین مورد بدم و از تورم بگم که واقعا حوصلم نکشید و بیخیالش شدم. وگرنه بخدا قصد نقش بازی کردن و هیچ چیز دیگه ای نداشتم.. وام تو این سفر یا سفر قبلیم برای من پایه و اصل سفرم بوده.. خب دوست داشتم جزئیاتشو بنویسم و توضیح بدم که بخاطر اینکه وام جور شد، تونستم برم.. وگرنه که بخدا نمیشد بریم و مجبور بودم باز غزلو تنها بفرستم.. می دونین آخر سفر غزل ازم پرسید چقدر خرج سفر شد؟؟ چون خریدهای خودشو اینهارو با هزینه خودش داده بود کلا میخواست بدونه ما چقدر خرج کردیم؟ پیامک بانک نگاه کردم و با حالت تعجب گفتم نزدیک ۲۵ میلیون!!!! گفت مگه میشه چیزی نخریدی که؟؟ گفتم آره واقعا.. بعد گفتم حتما پیامک ها اشتباه شده و ماشین حساب برداشتم و ریز ریز پیامک هارو جمع زدم دیدم بععععله کاملا درسته و همون قدر کسر شده! تو پستم از دنبال گشتن جا برای اقامت هم گفتم و بعد خونه خواهرشوهر.. خواستم اونجا توضیح بدم که بعد پشیمون شدم و حوصله نداشتم.. تو سایت جات با ما اقامت ها برای هر شب تقریبا نزدیک ۲ تومن پیدا میکردیم که قرار بود همونهارو رزرو کنیم که خواهرشوهر نزاشت و رفتیم خونش.. هیچ هزینه ای برای جای اقامت و خورد و خوراک نداشتیم.. یعنی خواهر شوهر نزاشت که مثلا یکی دو وعده رو من مهمونشون کنم.. با این وجود الکی الکی پول وامم رفت.. واقعا اگه قرار بود جا رزرو کنم و هزینه های خورد و خوراک هم با خودم میشد که دیگه رسما وسط سفر بدبخت میشدم .. ما قبلا تو جامعه طبقه متوسط بودیم ولی حالا مثل خیلی ها شدیم زیر خط فقر و اگه گاهی از واقعیت میگم دلیلی نداره بخوام نقش بازی کنم .. فقط چون فازم اینه که جزئیات رو گاهی توضیح میدم این چیزهارو می نویسم.. کلا خیلی ناراحتم ازین اوضاع سخت اقتصادی که میدونم هنوزم روزهای خوبمون هست و فقط خدا آخر و عاقبتمونو بخیر کنه.. + تا وام بعدی برای سفر خدا نگهدارتون😁😄
| Designer |