کوچه باغ ِ آرام
سلام بلی بلی خب تعارف که نداریم.. طبق همین مثل قدیمی عنوان پست، خیلی هامون دیگه زووور بزنیم و هنر کنیم سالم بمونیم، همون حدودای ۵۰ ساله.. حالا این مثل شامل حال یک عده ورزشکار و دلاور و رزم آور نمیشه ولی بقیه که تا این سن به سلامتمون اهمیت ندادیم و جدی نگرفتیم، یهویی می بینیم چراغ های هشدار بدنمون روشن میشه و حوصله هم نداشته باشیم، مجبوریم بریم سراغ دوا درمون! اصلا خیلی هم طبیعیه.. با این سم هایی که تو برنج و چای و لبنیات و روغن و سبزیجات و نون ها و ... مون میریزن و به خوردمون می دن! انتظار دیگه ای همنمیشه داشت! + دیروز تنبلی رو گذاشتم کنار و با بعضیا! رفتیم کلینیک تخصصی چشم .. نمی دونمچرا فکر می کردم وضع چشمام خیلی خرابتر ازین باشه که بگه فقط عینک برای دید دور لازم دارم! گفتم یکچشمم حس میکنم مجرای اشکش بسته باشه چون وقتی گریه می کنم؛ ازونچشمم اشکنمیریزه!! گفت عیبی نداره سالمه چشمت! و اینکه نور چشمم همگفتمکم شده؛ گفت طبیعیه.. یعنی حتی ظهرها تو پذیرایی روشنه پر نور من دوست دارم لامپ روشن باشه .. یا نور گوشیم همیشه زیاد.. بهرحال گفت مشکلی نیست! ولی برای شوهر هم عینک دور لازمه همنزدیک.. حالا نمی دونم این عینکدوکاره ها استفاده ش راحته یا نه؟ + سر راه هم یک درمانگاه رفتم دکتر متخصص تا چکاپ کامل بنویسه.. برای شوهر هم نوبت گرفتم تا فقط براش آزمایش بنویسه.. آخه تازه بیمه تکمیلی دارررر شدیم ذوق داریم🤣 جالبه دکتر متخصص ویزیتش فقطططط ۳۹هزار تومن بود! البته ربطی به بیمه تکمیلی نداشت ها.. دفترچه معمولی باشه همین قیمته.. بدی این درمانگاه اینه که به حجاب و مانتو کوتاه و اینا گیر میدن.. مثل حرمامام رضا میخوای بری باید استرس بگیری ی وقت به قد و بالات گیر ندن!! آقا دکتر که اومد آزمایشمو بنویسه گفت بوتاکس زدی؟؟ گفتم: نه.. گفت: چرا زدی😉 گفتم: نه بخدا ولی تو فکرش بودم که بعد درمان سلامتیم بوتاکس هم برم😁 باز گفت: چرا زدی ی ی ی .. پس چرا پوستت صافه؟؟ منم که هرهرو کرکرووو با خنده گفتم: پس پوستم خوبه؟ نرم بوتاکس؟ اینجا منشی درمانگاه وارد شد که بنا به شغلشون تو اون محیط باید چادری و بدون آرایش می بود! همونجا دکتر گفت والااا میرن دماغ عمل می کنن بوتاکس میزنن بعدم میگن هیچکار نکردیم😅 گفتم خب عمل دماغ که لازم بود ولی بخدا هنوز بوتاکس نزدم.. دکتر پرسید چندسالته؟ گفتم ۴۷ بعد رو کرد به منشی و گفت ببین از من سنش بیشتره ولی چی خوب مونده🤨 منشی گفت خب سنت از منم بیشتره پس چرا انقد پوستت صافه؟😆 منم گفتم: ماشالا ماشااالا دیگه خلاصه حالا دکتر سر به سرم گذاشت یا واقعی گفت و هرچی... ولی کلی ازون خنده ها و دادن انرژی مشعوف شدم و با نیش باز از درمانگاه پرواز کردم به سمت خیابون و ماشینمون.. اینجا صدایی می شنیدم که می گفت خانوم خانوم و هی صداش نزدیکتر می شد و دیگه مطمئن شدم با من کار دارند.. رو برگردوندم.. خانوم جوانی بود که با خنده گفت ببخشید میشه بگین کفشاتونو از کجا خریدین خیلی خوشم اومد😁 گفتم دو هفته پیش از رامسر خریدم نمیدونم اینجا کدوم خیابون و کجا داره... بعد هم تعارف! کردم اگه میخواین بگم خواهرم براتون بخره و بفرسته.. که گفت آها نه دیگه باید پا کنمسایز پام باشه... حالا کفشها خیلی ساده هست ولی راحته و از کجا این بنده خدا خوشش اومده بود.. پوستمم که خودم از نزدیک می بینم اصلا رضایت ندارما ولی خیلی خوشحال شدم از دید طرف مقابل خوب و صافه! + فردا صبحم ناشتا باشم برم آزمایش.. امیدوارم حال روده و معده م هم مثل چشمام خوب باشه و دکتر بگه مشکلی نیست.. سرگیجه های زیادمم ربطی به چربی خون و قند و فشار و کم خونی و قلب و اینچیزام نداشته باشه😏😁 امضا: یک عدد جون دوسته تنبل🤗 همیشه سلامت و برقرار با حال خوب و پوست خوب بمانید🙏😘
| Designer |